تولد
********
تولدم مبارک نیست
دلم گرفته غمگینم
شکسته قلب داغونم
تو رو اینجا نمیبینم
********
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و ششم اسفند ۱۳۹۵ ساعت 23:24 توسط محمدجواد
|
در یک روز خزان پاییزی ، پرستویی را در حال مهاجرت دیدم به او گفتم : چون به دیار یارم میروی به او بگو دوستش دارم و منتظرش می مانم ... بهار سال بعد پرستو نفس نفس زنان آمد ، و گفت : دوستش بدار ولی منتظرش نمان ... M H P