دوستت دارم
دوستت دارم
گفتنش ساده است
شنیـدنش هـم
امـا فهـمیـدنش دشوارترین ڪار دنیاست این روزها
امـا هـمـین دشواری زیباست !
زیباست برایِ خاطر اطـمـینانِ دلت
ڪه بفهـمــد هر آواره ای عاشق نیست
هر رهگذری مجنون
و تو لیلیِ خاطره هایِ هرڪس نخواهی بود !
دوستت دارم ساـده ترین دشوار دنیاست
برایش بایـد از من گذشت
بایـد به مـا رسیـد
بایـد به عشق رسیـد
فراموش شدگان
آرزویــم
خودم را در تــــو میبـینـم تمـــام آرزویــم باش
نمازعشق که می خوانـــم توآداب وضویم باش
عجب شیرین زبانم مــن زمانی ازتو می گویم
بیا ای عشق رویـــایی تــمام گـفتـگـویـــم باش
نمی خواهم که درقلبم بجز تـــوخــاطری باشد
مــــرا لـبـریـزاز خــودکــن تمام آبــرویم باش
نمی خـواهم نفس های سراسرخالی از عشقت
بــــرای زندگی کــردن نفس های گــلویم باش
مداد سفید
دلم برای مداد سفید میسوزد.....!!!!
ﭘﯿﺮ ﺷﺪﻡ ﺁﺧﺮ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻡ
ﮐﺎﺭﺑﺮﺩ ﻣﺪﺍﺩ ﺳﻔﯿﺪ در ﺟﻌﺒﻪ ﻣﺪﺍﺩ ﺭﻧﮕﯽ
چه ﺑﻮﺩ؟
ﺷﺎﯾﺪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ !!
ﻣﺜﻞ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﺁﺩمها ....
ﺑﻪ ﺟﺮﻡ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺭﻧﮓ ﻧﺪﺍﺭند ﻭ ﺧﺎلصند...
دیر گاهیست
دیر گاهیست که تنها شده ام قصه غربت صحرا شده ام
وسعت درد فقط سهم من است بازهم قسمت غم ها شده ام
دگر آیینه ز من بی خبر است که اسیر شب یلدا شده ام
من که بی تاب شقایق بودم همدم سردی یخ ها شده ام
کاش چشمان مرا خاک کنید تا نبینم که چه تنها شده ام
تنهایی
سایه ام امشب ز تنهایی مرا همراه نیست
گر در این خلوت بمیرم هیچ کس آگاه نیست
من دراین دنیا به جز سایه ندارم همدمی
این رفیق نیمه راه هم گاه هست و گاه نیست.…
خسته ام,دلتنگم,MHP
دلم برای کسی تنگ شده است....
که هیچکس جای خالیش را برایم پر نمیکند...
وهیچ چیز مرا از هجوم خالی او نمی رهاند!
با او خاطراتی دارم که تمام نمیشود
بلکه؛تمامم میکند....
چقدر دلم برای تو تنگ شده است...
دلم هوایی ات شده است...
همان هوایی که هیچوقت در واقعیت به
مشامم نرسید...
خسته ام از نبودنهایت...
خسته ام از ندیدنهایت...
خسته ام.
MHP
شعردرمانی
دکترم تجویز کرده شعردرمانی کنم
روبه روی چشمهای تو غزلخوانی کنم
شعر فروردینی و اردیبهشتی منع کرد
گفت باید نسخه را پاییزوآبانی کنم
اوخودش تاکیدکرده محضرچشمان تو
دیده راوقت سرودن خیس وبارانی کنم
تا که من بهره برم ازگرمی آغوش تو...
برخی از قافیه ها را من زمستانی کنم
گفت باید سرزده راهی شوی درخانه ام
من تو را بی دعوتی دعوت به مهمانی کنم!!!!!
.
یک غزل کافیست آن را سر ببرم بهر تو
من همان یک راس را پای تو قربانی کنم
گفت بایدروبه روی تو بریزد خون او...؟!!
قبله ام یعنی شوی تو،نامسلمانی کنم....
.
پس بیاای قبله ی من تا بخوانم یک دعا
روبه روی چشمهای توغزلخوانی کنم...
هـــوایـــــــم بــــاش
پـــــرســـــــهــ زدن در خیالتـــــــــــــــ
زیبـــاتـــریــــن نیــــاز مــــن استــــــــــ
هـــوایـــــــم بــــاش
تا نفســــــــــــــم نگیـــرد
خــدایـــــا
خــدایـــــا
بُـت بود، بـُـت شکـن فــرستادی !!!
مــن پر از بغــضم ،
بغـض شکـن هــم داری؟؟؟













در یک روز خزان پاییزی ، پرستویی را در حال مهاجرت دیدم به او گفتم : چون به دیار یارم میروی به او بگو دوستش دارم و منتظرش می مانم ... بهار سال بعد پرستو نفس نفس زنان آمد ، و گفت : دوستش بدار ولی منتظرش نمان ... M H P