زندگی
زندگیه دیگه، هیچ چیزی پایدار نیست
به قول شاملو که میگه:
کورهها سرد شدن، سبزهها زرد شدن، خندهها درد شدن...
دخترونه
[منحتیلبپرتگاهمآویزونتنمیشم!]
«»«»«»«»«»«»«»«»
[ اون پوله که اگه از حسابم بره ناراحت میشم،شما برو درم ببند مرسی ]
«»«»«»«»«»«»«»
[ یک دختر باهوش ترجیح میده تنها باشه
تا اینکه باهرکسی باشه ]
«»«»«»«»«»«»«»«»
غریبه
بــه هــم نميڔسيــم
اݥـــــا ......
بھتــريــــــــن
غـريبـــه اٺ ميمــانـم
ڪـــــه تــو را
هميـشـــــــــــه
دوسـت خواهـد داشت...
آرزو
آنقــــَـــــــدَر بِــــــــه روزهای تــــَلخْ عــــــادت
کــــــــــَــردِه اَم...
کـــــــِه هـــــَــر وَقت میــــــخَندَم
"قــــــــَـــلبـــــَم"
تــــیــــــــــــــر میــــــکِشَد..
ﺧﺴﺘـــﻪ ﺷــﺪﻡ ...
ﺍﺯ ﺑﺲ ﺁﺭﺯﻭ ﮐـﺮﺩﻡ ؛
ﻭ ﺩﯾـﮕـﺮﺍﻥ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺭﺳﯿـﺪﻧـﺪ ...💔
این روزها

این روزها عاشق نشو بانو
شیرین هم که باشی روزگار
تلخت میکند
تنها
رفتم كه نبيني
پريشان شدنم را ،
غمناك ترين لحظه ي
ويران شدنم را ...
در خويش فرو رفتم و
درخويش شكستم
تا دوست نبيند
غم تنها شدنم را
دلم
دلم کسی را می خواهد؛
که هر شب به من بگوید : دوستت دارم ؛
و هر روز آنرا ثابت کند ...!
من بمیرم
من بمیرم که تو را رنجِ مضاعف دادم
عذرِ تقصیر، عزیزم! به خطا افتادم!
من بمیرم که کمی اشک به چشمت آمد
از همان روز، غمینم، به خدا ناشادم!
گفته بودم که گُلم محرم و نامحرم هست
«زُلف بر باد مَده تا ندهی بر بادم»!
گفته بودم که بسی ناز، فزونتر داری
«ناز بنیاد مَکُن تا نَکنی بنیادم»!
من نگفتم که تو حوّایِ منی، حسّاسم
غیرتم ارثِ عزیزیست زِ جدّم آدم؟!
آمدی تا که اسیرم بُکنی با غمزه
من از آنروز که عاشق شدهام، آزادم!
لحظه های دیدنت
صد هزاران جان فدای
لحظه های دیدنت
غنچه ی طبعم شکوفا
گشته از خندیدنت
مستي و ديوانگي هم
عالمي دارد عزيز
سرخوش از آن لحظه
رویایی بوسیدنت
دَر شَب تاریک رفتی
دَر شَب تاریک رفتی ، دَست تو فانوس بود
هرصِدای گامِ تو، در گوشِ من ناقوس بود
دل بُریدی از من ودستَت ز دستانَم رَهید
همچُو طِفلی این دِلم با مادَرش ماَنوس بود
رَسم در راهِ رفاقت این چنین هم نیست ..کاش
عاشقی کردن تو را هَم ، هَمچو من قاموس بود
خوابها من را گرفتار خیالت کَرده اند
این حقیقت کاشکی در حّد یک کابوس بود
شاعران در بَزمِ شان گُفتند: کبوتر رفتنیست
راست می گویند ولیکن مُرغ مَن طاووس بود
مهدی آشتیانی
هوای سرد تنهایی
هوای سرد تنهایی
فقط یک کوچ میخواهد!
مرا از این همه سرما
ببر قشلاق آغوشت..
فرامرز عرب عامری
تو را
عاشقم من عطش جان تو را میخواهم
بوسه از آن لب و دندان تو را میخواهم
به چه دردم بخورد ماه که در بالا هست
من فقط صورت تابان تو را میخواهم
تو بگیرازدل من حال پریشانی من
در عوض موی پریشان تو را میخواهم
باده یا درد به مستی نرساند ما را
من فقط آن لب مستان تو را میخواهم
جانم آماده قربانی اندر ره توست
چشمک ناز تو فرمان تو را میخواهم
جان من یخ زده از درد و غم تنهایی
جان به قربان تو دستان تو را میخواهم
گفتی....
گفتی اینجا نشد
آن دنیا به هم میرسیم
نگاه کن!
ما مُردهایم،
ولی به هم نرسیدهایم هنوز!
دارایی
اگر ڪسے را یافتی ڪه در
لبخندت
غمت را دید
در سڪوتت حرفهایت را شنید
و در خشمت محبت را فهمید
بدان او بهترین دارایے زندگے توست
عشقم مــــــــبارک... ✘
عشقم مــــــــبارک... ✘
روز نبودنت مبارک. ✘
بی من بودنت... . ✘
نخواستنت... ✘
رفتنت... ✘
عاشقانه رهاکردنت... ✘
ندیدنت... ✘
وعده هایت... ✘
ارزوهای محالت... ▼
روز نادیده گرفتن عشقت مبارک..▼
⇡⇡.همه و همه... ??
روز ازبین بردن ارزوهای شیرینم مبارکت باد... ??
کشتن احساساتم مبارکت باد...
▼▼قهرمان▼▼!!! ☜بازوان قوی داشتی؟
☜یا دل سنگی !؟!؟!؟ ▼که توانستی یک شبه.......... ∷
هرچه که بودی را فراموش کنی ∷
ضربه ات کاری بود.. ∷
ضربه ای به بهای زندگیم
≅≅≅مبارکت باد ▼▼▼▼باختــــــــــــم...▼▼▼
:((((( ٭ تـــــــــــــنهاییـــــــــم مبـــــــــــارک:-(:-
سال94 داری میری؟؟بــــرو...
سال94 داری میری؟؟بــــرو...
اما حرفامو بشنــــــــــــو و بــــــــــرو
یـه ﺷـﺒـﺎﯾــــــــــــــــﯽ ﺍﺻـلا ﻧـﮕـﺬﺷــــــــــــــــﺖ
ﺍﻣـﺎ ﻣـن ﺍﺯﺵﮔـﺬﺷــــــــــــــــﺘـﻢ ...
ﯾـﻪ ﺷـﺒـﺎﯾــــــــــــــــﯽ ﻫـﻢ ﺑـﺪ ﮔـﺬﺷـﺖ ...
ﺳـﺨــــــــــــــــﺖﮔـﺬﺷـﺖ ...ﺑـﺎ ﺩﺭﺩ ﮔـﺬﺷـــــــــــــــــﺖ ...
ﯾـﻪ ﺷــــــــــــــــﺒـﺎﯾـﯽ ﺩﺍﺩ ﺯدم " ﺍﻣـﺎ ﺟــــــــــــــــﺰ ﺩﻟـم ﻫـﯿـﭻ
ﮐــــــــــــــــﺲﺻــــــــــــــــﺪﺍﻣـو ﻧـﺸــــــــــــــــﻨـﯿـﺪ ...
ﯾـﻪ ﺷـﺒـﺎﯾــــــــــــــــﯽ ﻫـﻤـﻪ ﭼــــــــــــــــﯽ ﺑـﻮﺩ ﺍﻟـﺎ ...
ﺍﻭﻧـﯽ ﮐـﻪ ﺑـﺎﯾـﺪﻣـﯿـﺒــــــــــــــــﻮﺩ ...
ﯾـﻪ ﺷـﺒـﺎﯾــــــــــﯽ ﻫـﻮﺍ ﻋـﺠـــــــﯿـﺐ ﺩﻭﻧـﻔـﺮﻩ ﺑـﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﻫـﻤــــــــﻮﻥ
ﺷـﺒـﺎ ﻣـن ﺑـﻮدمـــــو ﺗـﻨـﻬـﺎﯾـــــــــیم ...
ﯾـﻪ ﺷـﺒـﺎﯾـــــــﯽ ﻧـﻔـﺴـــــــم ﺑـﺮﯾﺪ ﺍﺯ ﺍﯾـﻦ ﻫـﻤـــــــﻪ ﺑـﻐــــــــﺾ ...
ﯾـﻪ ﺷـﺒـﺎﯾـﯽ ﻧـﻔــــــــﺲ ﮐـﻢ ﺍﻭﺭدم ... ﺍﻣــﺎ ﺩﻭاﻡ اﻭﺭﺩم ...
ﯾـﻪ ﺭﻭﺯﺍﯾــــﯽ ﻓـﻘـــــــﻂ ﺯﻧـﺪﻩ ﺑـﻮﺩم ... ﺯﻧـﺪﮔـﯽ ﻧـﮑـــــــﺮﺩم...
ﯾـﻪ ﺷﺒـﺎﯾـﯽ ﺯﻧــﺪﻩ ﻫـﻢ ﻧـﺒـﻮﺩمﻓـﻘــــــﻂﺑـﻮﺩم...
ﻫـﻤﯿـــــــــــــــــﻦ
94 حالا ده بـــــــــــــــــــــــرو
دِلتنگــے
دلتنگی یعنی : هرچی پست
تنهایی و غمگین؟
وسنگین بذاری تو محیط مجازی دلت وا نشه
دل واموندت از دنیای واقعی گرفته
چندخطی مینویسم....بخند
میگن چرا انقدر غمگین می نویسی؟!...
افسرده میشیم...
ببخشید! !...
حق باشماست...
چندخطی مینویسم....
بخند....
ساده بودم...
خیلی ساده...
به همه محبت کردم...بی محبتی هارا زود فراموش کردم...
اماسادگی ام رانشانه گرفتند...
و زمینم زدند... بخند
اولین باربود که عاشق شدم...
اما ازمن سیر شد و رفت...
خنده دار است...
بخند
از غرورم گذشتم...
التماس کردم...
اما خندید و رفت...
تنهایم گذاشت...
شکستم
اما میدانم هیچ محبتی راپررنگ ترازمحبت من پیدانخواهد کرد...
رفت و مرا فروخت...
بخند
فراموش شدگان
مداد سفید
دلم برای مداد سفید میسوزد.....!!!!
ﭘﯿﺮ ﺷﺪﻡ ﺁﺧﺮ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻡ
ﮐﺎﺭﺑﺮﺩ ﻣﺪﺍﺩ ﺳﻔﯿﺪ در ﺟﻌﺒﻪ ﻣﺪﺍﺩ ﺭﻧﮕﯽ
چه ﺑﻮﺩ؟
ﺷﺎﯾﺪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ !!
ﻣﺜﻞ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﺁﺩمها ....
ﺑﻪ ﺟﺮﻡ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺭﻧﮓ ﻧﺪﺍﺭند ﻭ ﺧﺎلصند...
تنهایی
سایه ام امشب ز تنهایی مرا همراه نیست
گر در این خلوت بمیرم هیچ کس آگاه نیست
من دراین دنیا به جز سایه ندارم همدمی
این رفیق نیمه راه هم گاه هست و گاه نیست.…

























در یک روز خزان پاییزی ، پرستویی را در حال مهاجرت دیدم به او گفتم : چون به دیار یارم میروی به او بگو دوستش دارم و منتظرش می مانم ... بهار سال بعد پرستو نفس نفس زنان آمد ، و گفت : دوستش بدار ولی منتظرش نمان ... M H P