این روزها

این روزها عاشق نشو بانو
شیرین هم که باشی روزگار
تلخت میکند
+ نوشته شده در سه شنبه هفتم آذر ۱۳۹۶ ساعت 22:41 توسط محمدجواد
|
در یک روز خزان پاییزی ، پرستویی را در حال مهاجرت دیدم به او گفتم : چون به دیار یارم میروی به او بگو دوستش دارم و منتظرش می مانم ... بهار سال بعد پرستو نفس نفس زنان آمد ، و گفت : دوستش بدار ولی منتظرش نمان ... M H P