نقش
آنهایی که در زندگیت؛
نقشی داشتهاند را دوست بدار..
نه آنهایی که برایت نقش بازی کردهاند...
آنهایی که در زندگیت؛
نقشی داشتهاند را دوست بدار..
نه آنهایی که برایت نقش بازی کردهاند...
وقتی آدمها شما را ترک میکنند،
مانعشان نشوید
شما با کسانی که رهایتان میکنند،
آیندهای ندارید
👤رومن گاری
ترسناک ترین قسمت زندگی
اینه که نمیدونی :)
این روزایی که داره میگذره
روزای خوبته یا روزای بدته...
تمامِ اتفاقاتِ روى كرهى زمين،
دليل ميخواهد جانم...
از صبح كه چشمانت را باز ميكنى
تا شب كه روى هم ميگذاريِشان
بايد دليل داشته باشى...
باور كن بايد يك نفر باشد،
كه زندگىات را به جريان بياندازد...
يك نفر كه حدفاصلِ مبدأ و مقصدهايت،
دلَش برايت هزار راه برود!
آنها كه يار ندارند
زندگى نميكنند،
روزمرگى ميكنند!
علی قاضی نظام
زندے مثل بازے "حکمه "
♠️
حتما لازم نیست
♣️
دست خوبے داشته باشے
♥️
اگه "یار "خوبے داشته باشے؛
♦️
با بدترین دست هم برنده اے
ﺑﻐﻠﻢ ﮐﻦ ﮐﻪ ﻫﻮﺍ ﺳﻮﺯِ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺩﺍﺭﺩ
ﺑﺪﻥ ﯾﺦ ﺯﺩﻩ ﺍﻡ ﺣﺎﻝِ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ
ﻣﺜﻞ ﺑﯿﺪﯼ ﺗﻨﻢ ﺍﺯ ﺳﻮﺯ ﻫﻮﺍ ﻣﯿﻠﺮﺯﺩ
ﺍﻣﺸﺐ ﺁﻏﻮﺵ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻣﻬﺮ ﺗﻮ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ
ﻟﺐ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﻟﺐ ﺳﺮﻣﺎ ﺯﺩﻩ ﯼ ﻣﻦ ﺑﮕﺬﺍﺭ
ﻟﺒﺖ ﺍﻣﺸﺐ ﺑﺨﺪﺍ ﻣﺰّﻩ ﺩﻭ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﺩﺍﺭﺩ
ﺣﺴﺮﺕ ﺩﺍﻏﯽِ ﺁﻏﻮﺵ ﺗﻮ ﺑﯿﻤﺎﺭﻡ ﮐﺮﺩ
ﺗﺐ ﻣﻦ ﺑﺎ ﻟﺐ ﺗﻮ ﭼﺎﺭﻩ ﻭ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ
ﺑﻐﻠﻢ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺗﻮ ﺁﺭﺍﻡ ﺷﻮﻡ
ﺭﻭﺡ ﺳﺮﮔﺸﺘﻪ ﯼ ﻣﻦ ﻣﯿﻞ ﺑﻪ ﻃﻐﯿﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ
ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺭ ﺷﻮﯼ ﻣﯿﻤﯿﺮﻡ
ﺑﯽ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺻﻼً ﻣﮕﺮ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ؟
ﺁﺫﺭ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮐﻤﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺯ ﭘﺎﯾﯿﺰ
ﻣﮋﺩﻩ ﯼ ﺁﻣﺪﻥ ﻓﺼﻞ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ
ﻣﺜﻞ ﺁﺫﺭ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﮔﻢ ﺷﺪ
ﺑﻐﻠﻢ ﮐﻦ ﮐﻪ ﻫﻮﺍ ﺳﻮﺯِ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺩﺍﺭﺩ..
منو با بوسه دعوت کن به آغوشی که رویامه...
که وقتی با منی تنها همین جای جهان جامه...
منو با بوسه دعوت کن به یک رویای طولانی...
به یک آرامش مطلق تو یک دریای طوفانی...
یه امشب کام دنیامو به کندوی عسل وا کن...
می خوام برگردم از دنیا تو رومو به بغل وا کن...
تو در من زندگی کردی تو این دریا رو می فهمی...
خودت درگیر طوفانی تو این دریا رو می فهمی...
بزار باور کنم هستی بزار برگردم از کابوس...
بزار پیدا کنم ماه و میون این همه فانوس...
بزار فردای دنیامو به دستای تو بسپارم...
واسه پروانگی کردن من این دستا رو کم دارم...
تو در من زندگی کردی تو این دریا رو می فهمی...
خودت درگیر طوفانی تو این دریا رو می فهمی!