صبح زیبایت بخیر
+ نوشته شده در چهارشنبه هشتم آذر ۱۳۹۶ ساعت 6:15 توسط محمدجواد
|
قند و چایی شد مهیّا صبح زیبایت بخیر
رنگچشمت، رنگ دریا
صبح زیبایت بخیر
دل کنار ساحل چشمان تو لنگر زده
موجچشمتکرده غوغا،
صبح زیبایت بخیر
در یک روز خزان پاییزی ، پرستویی را در حال مهاجرت دیدم به او گفتم : چون به دیار یارم میروی به او بگو دوستش دارم و منتظرش می مانم ... بهار سال بعد پرستو نفس نفس زنان آمد ، و گفت : دوستش بدار ولی منتظرش نمان ... M H P
