مال من

ای شراب آتشین ، ناز نگاهت مال من
عشوه ها و خنده هاو  فتنه هایت مال من

شانه های خسته ام در خدمت زلف شما
اخمهای هر شب چشمان نازت مال من

واژه ها کی قیمت شرم نگاهت میشوند
بوسه ای از آن  لب  پر التهابت مال من

گر گناهی میکنم بهر دو چشمان شما
آتش آن دوزخ پر آه و نالت مال من

این سر شوریده را بهر نگاهت باختم
تیر مژگان بلند بیقرارت مال من

نگاهت

هزار سال

هزار سال هم بگذرد
" نگاهت"
غافلگيرم
ميكند...