وقتی نیستی
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و ششم بهمن ۱۳۹۴ ساعت 22:57 توسط محمدجواد
|
وقتی نیستی با عکست ای یار صحبت میکنم
درد و دل کرده با او بسیار صحبت میکنم
در بغل میگیرم و میبوسمش سر تا به پا
حس میشود انگار با خودت صحبت میکنم
در یک روز خزان پاییزی ، پرستویی را در حال مهاجرت دیدم به او گفتم : چون به دیار یارم میروی به او بگو دوستش دارم و منتظرش می مانم ... بهار سال بعد پرستو نفس نفس زنان آمد ، و گفت : دوستش بدار ولی منتظرش نمان ... M H P
